استهبان در عصر اشکانیان

تا کنون آثار باستان و اسنادی تاریخی از عصر اشکانیان در منطقه استهبان به دست نیامده بنابراین حوادث تاریخی این دوره در پرده ابهام باقی مانده است. در حکومت ساسانیان این ناحیه در کوره دارابگرد که شمال نواحی شرق فارس می شود قرار داشته است که به عنوان یک ایالت از کشور پهناور ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. بنابراین ما تاریخ آن را جدای از تاریخ دارابگرد نمی دانیم.
در اواخر عصر اشکانی حدود سال ۲۰۰ میلادی آخرین شاه این سلسله، اردوان فرزند نرسی یکی از امرای خود را به حکومت فارس گمارد. در این زمان بابک فرزند ساسان که در شهر خیر در کنار دریاچه بختگان حکومت می کرد به ریاست آتشکده مشهور آناهیتا در استخر برگزیده شد و بزرگ ترین قدرت روحانی منطقه گردید.
حاکم اشکانی کسی نزد بابک فرستاد و فرزندش اردشیر را که وصف فرزانگی و شجاعتش شنیده بود نزد خود طلبید. او در ملاقات با اردشیر وی را پسندید و به تربیت او پرداخت. پس از مدتی حاکم اشکانی اردشیر را نزد خواجه سرائی به نام پیری که حکومت داراب بگرد را به عهده داشت فرستاد تا در امور مملکتی به او کمک کند. با مرگ پیری اردشیر خود به حکومت دارابگرد گمارده شد.
از آغاز قرن سوم میلادی دارا بگرد که به گوپانان مشهور بود به وسیله سلسله محلی بازرنگی اداره می شد. اردشیر ابتدا به مقام ارگبد (قله بان) این ناحیه رسید و تا سال ۲۱۲ . م توانست بر حکام محلی اطراف حکومت خود پیروز شده و حدود قلمرو خود را تا شیراز کنونی گسترش دهد. او گوچیهر (شاه بازرنگی) را که بر نواحی شیراز حکم می راند به قتل رسانید و کاخ ویرا که به کاخ سفید معروف بود تصرف کرد. در این زمان بابک در گذشت و شاهپور برادر بزرگ اردشیر مقام ویرا به عهده گرفت.
شاهپور که مقاصد جهانگشایانه برادر را می دانست برای سرکوبی وی به دارابگرد لشکر کشید ولی در طول راه ظاهرا به دلیل سانحه ای جان خود را از دست داد و اردشیر حاکم بلامنازع پارس گردید. در سال ۲۲۴ میلادی اردشیر با شاه بزرگ اشکانی به نبرد پرداخت و او را شکست داده و دو سال بعد با تاج گذاری رسمی، سلسله ساسانی را بنیان گذارد. این سلسله که خاستگاهش ایالت داربگرد پارس بود توانست چهارصد سال تا ظهور دولت اسلام در ایران بزرگ فرمان براند.
اردشیر پس از ورود به تبسفون فرماندارانی محلی را بر پارس و گوپانان دارابگرد گمارد. از لحاظ اجتماعی قابل ذکر است بدانیم در این دوره ایران زمین بخصوص سرزمین پارس صحنه جنب و جوش طوایف کرد و عشایر شبانکاره ای بود که هر چند از حیث زندگی شبانی و چادر نشینی بابدویان اعراب و طوایف ترک و غز تفاوت نداشتند باری از جهت نژاد و زبان و آداب و رسوم در تمام احوال آنها نشانه هائی از فرهنگ محلی و قومی وجود داشت که آنها را با ایران و دنیای باستان آن پیوند می داد. بر اساس این شرایط اجتماعی و فرهنگی و ساختار اقتصادی بود که (اسپهبدان پارس) با معیشت گله داری و شبانی اداره امور این سرزمین را از جانب شاهان ساسانی عهده دار شدند. در توضیح مفهوم کرد و شبانکاره دکتر زرین کوب می گویند:
اینها در اوایل عهد اسلام مفهوم وسیعی داشتند و در معنی عام تمام اقوام و گروههائی را که به صورت شبانی و چادر نشینی زندگی می کردند شامل می شدند حتی در این مفهوم اقوام دیلم همچون اکراد طبرستان و طوایف گیل و نیز طوایف خراسان و آنچه در ارس به عنوان شبانکاره مشهورند و همچنین طوایف لک ولر نیز شامل آن می شوند.
اسپهبدان پارس در فارس هر چند با ظهور اسلام و سلطه دولت اسلامی از صحنه سیاسی فارس کنار رفتند ولی بعد از سلطه اسلام دوباره موجودیت سیاسی خود را تحت عنوان سلاطین شبانکاره حیات بخشیدند هر چند از لحاظ مذهبی مجبور به پذیرش آئین جدید گردیدند.

دیدگاهتان را بنویسید